عيد اقشار زير خط فقري...! حمید آرش آزاد

ساخت وبلاگ

- به جاي «هفت‌سين» شش دختر ترشيده به نام‌هاي سوسن، سارا، سكينه، ساناز، سيما و سپيده دارند و حالا بايد مقدار زيادي «سماق» تهيه بكنند كه...!

- در خانه‌ي اين‌ها، ماهي قرمز كوچولوي داخل تنگ بيشتر از آن كه از گربه بترسد، از خود صاحبخانه و بچه‌هايش وحشت دارد!

- تنها كسي كه وظيفه‌ي حتمي خودش مي‌داند كه هر طور شده به خانه‌ اين‌ها بيايد «صاحبخانه» است!

- امسال، چند وصله‌ي ديگر به سفره‌ي پارچه‌اي كهنه‌شان زده‌اند و اين سفره‌ي چندين و چند ساله، حسابي «رنگين» شده است!

- چون شنيده‌اند سازمان بازرگاني آذربايجان‌شرقي مي‌خواهد هزار قلم كالا را ارزان بكند، حالا همگي به مداد و خودكار قيافه مي‌گيرند و...!

- مادر، زماني كه بچه‌ها مي‌خواهند چيزي بگويند، از قصد صورتش را به آن‌ها نزديك مي‌كند كه ببيند مبادا «نفت» را يواشكي از سفره برداشته و در يك جاي خلوت خورده باشند!

- روي در كاغذي چسبانده و رويش نوشته بودند كه به دليل رفتن به مسافرت، از پذيرايي از مهمانان عزيز شرمنده هستند. ولي تعدادي شركت‌هاي لوله بازكني، تخليه‌ي چاه، بتون كني، داربست فلزي و... به اندازه‌اي برچسب‌هاي تبليغي چسبانده‌اند كه آن كاغذ كذايي اصلاً ديده نمي‌شود!

- پدر خانواده، زماني كه اندام تكيده و صورت سياه شده‌ي «عمو نوروز» را مي‌بيند، از او مي‌پرسد: «تو چند تا بچه داري و بدهي‌هايت چه قدر است؟ عيالواري است ديگر...!»

- خانه‌تكاني شب عيد اين‌ها را صاحبخانه انجام مي‌دهد. بي‌انصاف معلوم‌الحال، عوض اين كه مشت‌هاي محكم خودش را به دهان استكبار جهاني بكوبد، به در و ديوار اين‌ها مي‌زند!

شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 137 تاريخ : شنبه 17 فروردين 1398 ساعت: 16:56