خانمي كه تنها در يك دورهي مقدماتي 15 روزهي آموزش روزنامهنگاري شركت كرده بود و به غير از اين، هيچ تجربهي عملي در روزنامهنگاري و مديريت نداشت، يك دفعه آمد و به عنوان «مدير داخلي» معرفي شد.
اين دوشيزه خانم، اعتقاد عجيبي به قاطعيت داشت، ولي به دليل جوان و بيتجربگي، تفاوت ميان «قاطعيت» و «قاتليت» را نميدانست و خيال ميكرد براي زهرچشم گرفتن، بايد آدمها را بكشد تا گربهها بترسند!
بدون اينكه چيزي بداند و يا پيشنهاد بهتر و اصوليتري داشته باشد، از همه چيز ايراد ميگرفت و چون انتخاب، ويرايش و نوشتن بيشتر مطالب بر عهدهي من بود، با من بيشتر از همه درگير ميشد و سر و صدا به راه ميانداخت و در ميان آن همه سر و صداي هر روزه، تنها تكيه كلامي كه هر روز بيشتر از ده بار تكرار ميكرد اين بود كه «چشمتان را خوب باز بكنيد و طرف خودتان را درست بشناسيد. من «ضدمرد» هستم و تلاش خواهم كرد آقايان را از اينجا فراري بدهم.»
خانم «مدير داخلي» هر روز چندين و چند بار ادعا ميكرد كه خانمها از هر لحاظ شايستهتر از آقايان هستند. براي اثبات ادعاهايش هم، هميشه نامهايي مانند «گردآفريد»، «پروين اعتصامي»، «ماري كوري» و اينها را به ميان ميآورد و هميشه هم ميگفت كه مردها از زمانهاي پيش از تاريخ به زنان زور گفته و ستم كردهاند و حالا، ايشان ميخواهد انتقامهاي صدها هزار ساله را از كاركنان مرد روزنامه بگيرد!
آقايان همكار، عاقلتر از آني بودند كه در مقابل اين سر و صداهاي بيهوده، واكنشي از خودشان نشان بدهند. آنان، با خونسردي تمام سرشان را پايين ميانداختند و كارهاي خودشان را انجام ميدادند ولي من، گاهي خسته و عصباني ميشدم و برايش قسم ميخوردم كه گردآفريد، پروين و مادام كوري را ميشناسم و نسبت به آنها احترام قلبي قائل هستم و در ضمن، از زمانهاي بسيار دور و روزگاران پيش از تاريخ تا امروز، به هيچ خانمي زور نگفته و ستمي نكردهام. ولي خانم مدير، باز دستبردار نبود و چند دقيقه بعد، باز دعوا را شروع ميكرد.
بعد از زماني نسبتاً دراز، يك روز با لحن مسخرهآميزي به من گفت:«ميبيني كه ميتوانم تو را حسابي اذيت بكنم؟»
گفتم: «اتفاقاً از اين بابت خيلي هم ممنون و راضي هستم.»
گفت: «چه طور؟»
گفتم: «تو ادعا ميكني كه «ضدمرد» هستي از همان روز اول هم تنها با من بحث و دعوا كردهاي. پس معلوم ميشود تنها بنده را به عنوان «مرد» ميشناسي. متشكرم!»
شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت: 13:15