تو روزى باز خواهى گشت و در اينجا،
حسابى گريه خواهى كرد.
خيالت مىرسد حالا زرنگى كردى و رفتى؟!
زن و فرزند را اينجا رها كردى،
- به قولِ بعضى از ماها -
«فرارِ مغزها» كردى؟!
×××
تو در تايلند يا هر جاىِ شرقِ دور،
تو در يونان و اسكاتلند،
تو در مكزيك يا ايسلند،
ژاپن، اسپانيا، قبرس، نيوزيلند،
مراكش، مصر، ليبى، زيمباوه، سودان،
بوليوى، هندوراس، برزيل، شيلى،
استوا، قطبين،
و يا در هر جهنّم درّهىِ ديگر،
چنان يك فعلهىِ ساده به كار ساختمانى دست خواهى زد،
تو چون يك گارسونِ بدبخت،
در يك رستورانِ بىستاره كار خواهى كرد،
تو خيلى ظرف خواهى شست،
تو آجر حمل خواهى كرد.
×××
تو، وقتى كه گرفتى مدرك ليسانس، پيشِ خود چنين گفتى:
«اگر من يك هفشده سال، در يك كشورِ ديگر
به كارى سخت پردازم،
و آنجا نيز از نوشيدن و خوردن كنم امساك،
و شبها هم بخوابم زيرِ طاقِ آسمان در پارك،
شود خيلى پساندازم.
حسابى پولم از پارو رود بالا،
پساندازم شود شصتاد ميليون «ين»
دلارم مىشود صدها هزاران
- چه فرقى مىكند؟ يك ذرّه كمتر يا كه افزونتر -
پس آنگه باز مىگردم به آغوشِ وطن، ايران،
و پولم چون كه شد تبديل،
شود ميلياردها تومان.
پس آن دم مىخرم ويلا و برج و بنز و كاديلاك
و فرش و مبل و يخچال و ماژيك و دفتر و مسواك!
و من بر خويش مىنازم،
«فلك را سقف بشكافم و طرحى نو دراندازم»!
×××
عزيزم! كور خواندى تو،
در آن ده سال،
كه تو، دور از ديار و يار، در يك كشورِ ديگر،
حسابى كار خواهى كرد،
و با ميلياردها تومان به ميهن باز خواهى گشت،
در اينجا باز هم «رُشدِ تورّم» زنده خواهد بود،
و باز هم رشد خواهد كرد.
و «پولِ پيش» يا «رهن» اتاقى در جنوبِ شهر،
كمى بالاتر از جمعِ پساندازِ تو خواهد بود!
×××
تو روزى باز خواهى گشت و در اينجا،
حسابى گريه خواهى كرد!
شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 18 بهمن 1401 ساعت: 13:30