میزبانا! امشبی از دستِ مهمان غم مخورسر مده از دستِ ما، فریاد و افغان، غم مخورکاسهای شد واژگون، یا قاشقی دزدیده شدیا اگر در گوشهای، بشکست لیوان، غم مخورگر کسانی سوپ را جایِ مربا میخورندیا به جای آب، مینوشند «آیران»، غم مخورگر به غارت رفت مقداری ز کوکو یا کبابیا که شد تاراج نان و مرغ بریان، غم مخورروزهخورها از تو میخواهند یکسر، آبِ داغفکرِ اینها باش، بهرِ روزهداران غم مخورگر فشار آید به اعصابت ز دستِ قوم و خویشاندکی رویِ جگر بگذار دندان، غم مخوروه! چه بیرحمانه غارت میکنند این سفره رااین گروهِ سنگدل، همچون مغولان، غم مخورظاهراً خوشحال باش و شاد، لبخندی بزنگرچه هستی باطناً نالان و گریان، غم مخورجانِ من! در خانهات گر عدهای از قوم و خویشیک شب از ماهِ مبارک هست مهمان، غم مخور بخوانید, ...ادامه مطلب
ميزبانا! امشبي از دستِ مهمان غم مخور سر مده از دستِ ما، فرياد و افغان، غم مخور كاسهاي شد واژگون، يا قاشقي دزديده شد يا اگر در گوشهاي، بشكست ليوان، غم مخور گر كساني سوپ را جايِ مربا ميخورند يا به جاي آب، مينوشند «آيران»، غم مخور گر به غارت رفت مقداري ز كوكو يا كباب يا كه شد تاراج نان و مرغ بريان, ...ادامه مطلب