ناگهان طالب زينت شدهاي، يعني چه؟
صاحب حسن و وجاهت شدهاي، يعني چه؟
من شنيدم كه گرفتي تو گواهينامه
خارج از جادهي عفّت شدهاي، يعني چه؟
سنّت اين بود لباست همه مشكي باشد
حاليا، دشمن سنّت شدهاي، يعني چه؟
يك كمي رنگ لباس تو شده روشنتر
اهل گمراهي و بدعت شدهاي، يعني چه؟
خارج از دايرهي «طرح لباس ملي»
عاري از حجب و بغايت شدهاي، يعني چه؟
درس خواندي و ليسانيه شدهاي، ملعونه!
عاشق درس و كتابت شدهاي، يعني چه؟
اي ضعيفه! تو كجا، فكر مساوات كجا؟
خصمجان بشريت شدهاي، يعني چه؟
فمنيستي تو مگر؟ يا كه وكيل نسوان؟
كه چنين اهل ضلالت شدهاي، يعني چه؟
توي منزل تو مگر «ديش» و «ريسيور» داري؟
يا كه تسليم حماقت شدهاي، يعني چه؟
سه- چهار تا دگنك خوردهاي و مشت و لگد
حال خواهان خسارت شدهاي، يعني چه؟
ناقصالعقل! نبودي تو سوسول و قرتي
تازگي خصم خشونت شدهاي، يعني چه؟
دست بردار از افكار پليد غربي
مسخره بين جماعت شدهاي، يعني چه؟
زن ذليل است، نكن گوش به حرف «آرش»
مثل او، اهل سفاهت شدهاي؟ يعني چه؟
+ نوشته شده در شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 7:6 توسط حميدآرش آزاد |
شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 196 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 15:06