از روىِ دست سهراب سپهرى نشانىِ زمينِ خريدارى شده! شعر طنز حمید آرش آزاد

ساخت وبلاگ

 - خانه‏ىِ بنده كجاست؟

 «در فلق بود» كه يك آدمِ مادر مرده.

 آدرسِ خانه‏ىِ آينده‏ىِ خود،

 )يعنى آن تكّه زمين را كه چهار ماهِ پيش

 در همين بنگاهى، قولنامه كرده(

 از مديريّت محبوبِ «آژانسِ مسكن» مى‏پرسيد.

  صاحبِ بنگاهى

 - با صدايى دو رگه، آن هم از لاى سبيلِ پُرپُشت -

 در جوابش فرمود:

 «آى عمو، با تو هستم، داشّم!

 «نرسيده به درخت»

 درّه‏اى هست كه از جيبِ حاجى‏ت گودتره،

 توش پُر از ماسه و سنگ.

 مى‏روى تا تهِ اون درّه كه از نافِ گدوك

 «سر به در مى‏آرد»

 پس به سمتِ گَوَن‏ها مى‏پيچى،

 دو قدم مونده به اون قُلّه‏ىِ كوه،

 پاىِ چن تا صخره،

 سى - چهل آدمِ مفلوك، درست عين خودت، مى‏بينى،

 كه توىِ پوز و دكِ هم مى‏زنن.

 «و تو را ترسى شفّاف فرا مى‏گيرد»!

 قولنامه توىِ دستِ همه شون،

 همگى هم مى‏دونن كه جنابِ مالك،

 اون زمين رو به اونا انداخته،

 و خودش در رفته.

 ولى، خُب،

 اصلاً از رو نميرى

 يك كمى ميرى جلوتر، از اونا مى‏پرسى:

 خانه‏ىِ بنده كجاس؟!»

 

+ نوشته شده در  پنجشنبه هشتم تیر ۱۳۹۶ساعت 7:8  توسط حميدآرش آزاد  | 
شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : روىِ,سهراب,سپهرى,نشانىِ,زمينِ,خريدارى,حمید,آزاد, نویسنده : arashazad بازدید : 185 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 5:13